یه روز یه رشتیه اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی. خیلی شجاع بود. همراه مردم شهر و استانش جلوی ارتش شوروی و بیگانه ایستادند تا نتونن خاک کشورمون رو اشغال کنن. میرزا کوچک خان اون قدر جنگید تا خونش رو فدای ما کرد، فدای میهنش، فدای ایران... ./
یه روز یه جنوبیه اسمش علی هاشمی بود، سردار هور، یکی از سرداران بزرگ دفاع مقدس، جونش رو فدای آرمان هاش کرد، فدای سرزمینش، فدای ایران، فدای من و تو ... ./
یه روز یه فارسه اسمش کوروش بود. ۲۵۰۰ سال قبل، وقتی همه کشورهایی که الان ادعای بزرگی دارن یا فرهنگ نداشتن یا اصلا کشف نشده بودن، منشور حقوق بشر رو نوشت./
یه روز یه لره اسمش آریوبرزن بود. وقتی که اسکندر و متجاوزان به کشور ایران حمله کردند، با سپاه کم تعدادش جلوی ارتش بزرگ مقدونی ایستاد و وقتی همه سربازاش کشته شدن، خودش اون قدر جنگید تا تکه تکه شد، برای اینکه از خاک ایرانش دفاع کنه./
یه روز ما همه با هم بودیم... ترکه و رشتیه و لره و فارسه و آبادانیه و ... ما با هم دوست بودیم و متحد. تا اینکه دشمنامون رمز دوستی ما رو کشف کردن و قفل دوستی ما رو شکستن./
حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم... به همدیگه می خندیم... ما این جوری شادیم... خیلی داره بهمون خوش می گذره، نه؟!!/