در زمستانی سرد کلاغی غذا نداشت تا جوجه هایش را سیر کند؛ گوشت بدن خودش را میکند و به جوجه هاش میداد... زمستان تمام شد و کلاغ مرد! اما بچه هاش نجات پیدا کردند و گفتند : خوب شد مرد ؛ راحت شدیم از این غذای تکراری ! این است واقعیت تلخ روزگار ما...!
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت